خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 341

1. یا وصل تو را نشانه بایستی

2. یا درد مرا کرانه بایستی

3. می‌سوزم ازین غم و نمی‌بیند

4. این آتش را زبانه بایستی

5. گفتی به طلب رسی به کوی ما

6. خود کوی تو را نشانه بایستی

7. تا دل به وصال تو رسد روزی

8. در عهدهٔ آن زمانه بایستی

9. خود را سگ کوی تو گمان بردم

10. این قدر گمان خطا نه بایستی

11. محروم ز آستانه‌ات هستم

12. سگ محرم آستانه بایستی

13. بر هیچم هر زمان بیازاری

14. آزار تو را بهانه بایستی

15. گر دهر، دو روی و بخت ده رنگ است

16. باری دل تو یگانه بایستی

17. آوخ همه نقب بر خراب آمد

18. یک نقب به گنج‌خانه بایستی

19. بر ابلق آسمان ز زلف تو

20. شیب سر تازیانه بایستی

21. در زلف تو ز آبنوس روز و شب

22. از دست مشاطه شانه بایستی

23. در دانهٔ دل نماند مغز آوخ

24. در خوشهٔ عمر دانه بایستی

25. خاقانی فسانه شد عشقت

26. در دست تو این فسانه بایستی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درد از جهت تو عین داروست
* زهر از قبل تو محض تریاک
شعر کامل
سعدی
* ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
* که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
شعر کامل
حافظ
* نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
* گرد عصیان بهر گندم بر رخ آدم نشست
شعر کامل
صائب تبریزی