خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 36

1. مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است

2. از آن نعرهٔ من چنین خوش فتاده است

3. به هفت آسمان هشتمین در فزایم

4. ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است

5. من آن آب نادیه نخل بلندم

6. که از جان من در من آتش فتاده است

7. غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده

8. چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است

9. دلم عافیت می‌شمارد بلا را

10. بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است

11. امیدم به اندازهٔ دل رسیده است

12. خدنگم به بالای ترکش فتاده است

13. منم خرم و یک فتاده است نقشم

14. شما غمگن و نقشتان شش فتاده است

15. بر اسب بلا من به منزل رسیدم

16. کجائی تو کز بادت ابرش فتاده است

17. من و گوشه‌ای کمتر از گوش ماهی

18. که گیتی چو دریا مشوش فتاده است

19. عجب کعبتینی است بی‌نقش گیتی

20. ولی تخت نردش منقش فتاده است

21. منه بیش خاقانیا بر جهان دل

22. که عاشق کش است ارچه دلکش فتاده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
* هر که را در طلبت همت او قاصر نیست
شعر کامل
حافظ
* میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
* چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر بود برگ گل سوریت از خار مترس
* ور هوای چمنت نیست بگلزار مرو
شعر کامل
خواجوی کرمانی