خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 366

1. گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری

2. انصاف ده که کار ز انصاف می‌بری

3. خود نیست نیم ذره محابای کس تو را

4. فریاد تا چه شوخی، وه تا چه کافری

5. هر صبح و شام عادت گردون گرفته‌ای

6. هم پرده‌ای که دوزی هم خود همی دری

7. از دیده جام جام ببارم شراب لعل

8. چون بینمت که یاد یکی دون همی خوری

9. خوی زمانه داری از آن هر زمان چنو

10. صد را فروبری و یکی را برآوری

11. از تو کجا گریزم کز بهر بند من

12. هر دم هزار دام به هر سو بگستری

13. خاقانی از هم به تو نالد ز بهر آنک

14. از تو گریز نیست که خصمی و داوری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چگونه باز کنم بال در هوای وصال
* که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
شعر کامل
حافظ
* چو رخشنده گردد جهان ز آفتاب
* رخ نرگس و لاله بینی پر آب
شعر کامل
فردوسی
* خبر دهید به صیاد ما که ما رفتیم
* به فکر صید دگر باشد و شکار دگر
شعر کامل
وحشی بافقی