خاقانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 99

1. سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود

2. تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود

3. از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی

4. کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود

5. هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون

6. وین طرفه‌تر، که تیر تو خود تر نمی‌شود

7. سلطان نیکوانی و بیداد می‌کنی

8. می‌کن که دست شحنه به تو در نمی‌شود

9. انصاف من ز تو که ستاند که در جهان

10. داور نماند کز تو به داور نمی‌شود

11. روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو

12. این دود جز ز روزن من بر نمی‌شود

13. روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر

14. گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود

15. از آرزوی وصل تو جان و دلم نماند

16. کامد شد فراق تو کمتر نمی‌شود

17. کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد

18. یارب مگر سعادت یاور نمی‌شود

19. خاقانیا ز یارب بیفایده چه سود

20. کاین یارب از بروت تو برتر نمی‌شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
* دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
شعر کامل
سعدی
* یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
* دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* پس از تحمل سختی امید وصل مراست
* که صبح از شب و تریاک هم ز مار آید
شعر کامل
سعدی