خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 113

1. بستهٔ بند تو از هر دو جهان آزادست

2. وانکه دل بر تو نبستست دلش نگشادست

3. عارضت در شکن طره بدان می‌ماند

4. کافتابیست که در عقدهٔ راس افتادست

5. زلف هندو صفتت لیلی و عقلم مجنون

6. لب جانبخش تو شیرین و دلم فرهادست

7. سرو را گر چه ببالای تو مانندی نیست

8. بنده با قد تواز سرو سهی آزادست

9. هیچکس نیست که با هیچکسش میلی نیست

10. بد نهادست که سر بر قدمی ننهادست

11. هرگز از چرخ بد اختر نشدم روزی شاد

12. مادر دهر مرا خود بچه طالع زادست

13. دل من بیتو جهانیست پر از فتنه و شور

14. بده آن بادهٔ نوشین که جهان بر بادست

15. در غمت همنفسی نیست بجز فریادم

16. چه توان کرد که فریاد رسم فریادست

17. بیش ازین ناوک بیداد مزن برخواجو

18. گر چه بیداد تو از روی حقیقت دادست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باز در این جوی روان گشت آب
* بر لب جو سبزه دمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* اینقدر کز تو دلی چند بود شاد، بس است
* زندگانی به مراد همه کس نتوان کرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* خوارم مکن که ریختن آب روی را
* با خون صد شهید مقابل نهاده اند
شعر کامل
نظیری نیشابوری