خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 240

1. تا دلم در خم آن زلف سمن‌سا افتاد

2. کار من همچو سر زلف تو در پا افتاد

3. بسکه دود دل من دوش ز گردون بگذشت

4. ابر در چشم جهان بین ثریا افتاد

5. راستی را چو ز بالای توام یاد آمد

6. ز آه من غلغله در عالم بالا افتاد

7. چشم دریا دل ما چون ز تموج دم زد

8. شور در جان خروشنده دریا افتاد

9. اشکم از دیده از آن روی فتادست کزو

10. راز پنهان دل خسته بصحرا افتاد

11. گویدم مردمک دیدهٔ گریان که کنون

12. کار چشم تو چه اندیشه چو با ما افتاد

13. بلبل سوخته از بسکه برآورد نفیر

14. دود دل در جگر لالهٔ حمرا افتاد

15. کوکب حسن چو گشت از رخ یوسف طالع

16. تاب در سینهٔ پر مهر زلیخا افتاد

17. دل خواجو که چو وامق ز جهان فارد گشت

18. مهره‌ئی بود که در ششدر عذرا افتاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
* پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید
شعر کامل
سعدی
* سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت
* عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
شعر کامل
سعدی
* شب تنهاییم در قصد جان بود
* خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
شعر کامل
حافظ