خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 317

1. روی نکو بی وجود ناز نباشد

2. ناز چه ارزد اگر نیاز نباشد

3. راه حجاز ار امید وصل توان داشت

4. بر قدم رهروان دراز نباشد

5. مست می عشق را نماز مفرمای

6. کانکه نمیرد برو نماز نباشد

7. مطرب دستانسرای مجلس او را

8. سوز بود گر چه هیچ ساز نباشد

9. حیف بود دست شه به خون گدایان

10. صید ملخ کار شاهباز نباشد

11. بنده چو محمود شد خموش که سلطان

12. در ره معنی بجز ایاز نباشد

13. پیش کسانی که صاحبان نیازند

14. هیچ تنعم ورای ناز نباشد

15. خاطر مردم بلطف صید توان کرد

16. دل نبرد هر که دلنواز نباشد

17. کس متصور نمی‌شود که چو خواجو

18. هندوی آن چشم ترکتاز نباشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
* که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
شعر کامل
حافظ
* در هوایت بی‌قرارم روز و شب
* سر ز پایت برندارم روز و شب
شعر کامل
مولوی
* یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام
* یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی
شعر کامل
منوچهری