خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 326

1. گر دلم روز وداع از پی محمل می‌شد

2. تو مپندار که آن دلبرم از دل می‌شد

3. هیچ منزل نشود قافله از آب جدا

4. زانکه پیش از همه سیلاب بمنزل می‌شد

5. گفتم از محمل آن جان جهان برگردم

6. پایم از خون دل سوخته در گل می‌شد

7. راستی هر که در آن سرو خرامان می‌دید

8. همچو من فتنه بر آن شکل و شمائل می‌شد

9. ساربان خیمه برون می‌زد و اینم عجبست

10. که قیامت نشد آنروز که محمل می‌شد

11. قاتلم می‌شد و چون خون ز جراحت می‌رفت

12. جان من نعره زنان از پی قاتل می‌شد

13. همچو بید از غم هجران دل من می‌لرزید

14. کان سهی سرو خرامان متمایل می‌شد

15. پند عاقل نکند سود که در بند فراق

16. دل دیوانه ندیدیم که عاقل می‌شد

17. بگذر از خویش که بی قطع مسالک خواجو

18. هیچ سالک نشنیدیم که واصل می‌شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظاهر قرآن چو شخص آدمیست
* که نقوشش ظاهر و جانش خفیست
شعر کامل
مولوی
* به ذكر من خط نسیان کشیده ای امّا
* به فكر غير ز دستت قلم نمی افتد
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* گر خبر داری زحی لایموت
* بر دهان خود بنه مهر سکوت
شعر کامل
عطار