خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 401

1. پری رخان که برخ رشک لعبت چینند

2. چه آگه از من شوریده حال مسکینند

3. اگر چه زان لب شیرین جواب تلخ دهند

4. ولی بگاه شکر خنده جان شیرینند

5. بخویشتن نتوان دید حسن و منظر دوست

6. علی الخصوص کسانی که خویشتن بینند

7. کنون ز شکر شیرین چه برخورد فرهاد

8. که خسروان جهان طالبان شیرینند

9. مگر تو فتنه نخیزی و گرنه ز اهل نشست

10. اگر چه همچو کبوتر اسیر شاهینند

11. ز چین زلف تو آگاه نیستند آنها

12. کاسیر طرهٔ خوبان خلخ و چینند

13. مقامران محبت که پاک بازانند

14. کجا ز عرصهٔ مهر تو مهره بر چینند

15. نظر بظاهر شوریدگان مکن خواجو

16. که گنج معرفتند ار چه بیدل و دینند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نقش لب تو از شکر و پسته بسته‌اند
* زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته‌اند
شعر کامل
اوحدی
* کسی را که همت بلند اوفتد
* مرادش کم اندر کمند اوفتد
شعر کامل
سعدی
* حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس
* با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
شعر کامل
حافظ