غزل شمارهٔ 402
1. اهل دل پیش تو مردن ز خدا میخواهند
2. کشتهٔ تیغ تو گشتن بدعا میخواهند
3. مرض شوق تو بر بوی شفا میطلبند
4. درد عشق تو بامید دوا میخواهند
5. طلب هر کسی از وصل تو چیزی دگرست
6. بجز ارباب نظر کز تو ترا میخواهند
7. ما چنین سوخته از تشنگی و لاله رخان
8. آب سر چشمهٔ مقصود ز ما میخواهند
9. روی ننموده ز ما نقد روان میجویند
10. ملک در بیع نیاورده بها میخواهند
11. بسرا مطرب عشاق که مستان از ما
12. دمبدم زمزمهٔ پردهسرا میخواهند
13. آن جماعت که من از ورطه امانشان دادم
14. این دمم غرقهٔ طوفان بلا میخواهند
15. من وفا میکنم و نیستم آگه که مرا
16. از چه رو کشته شمشیر جفا میخواهند
17. پادشاهان جهان هیچ شنیدی خواجو
18. که چرا درد دل ریش گدا میخواهند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده