خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 436

1. بیا که بی سر زلفت مرا بسر نشود

2. خیالت از سر پر شور من بدر نشود

3. اگر بدیده موری فرو روم صد بار

4. معینست که آن مور را خبر نشود

5. چو چرخم از سر کویت درین دیار افکند

6. گمان مبر که خروشم به چرخ بر نشود

7. ز بسکه سنگ زنم بی رخ تو بر سینه

8. دل شکسته من چون شکسته‌تر نشود

9. ملامتم مکن ای پارسا که از رخ خوب

10. کسی نظر نکند کز پی نظر نشود

11. ز عشق سیمبران هر که رنگ رخساره

12. بسان زر نکند کار او چو زر نشود

13. کسی که در قلم آرد حدیث شکر دوست

14. عجب گرش ز حلاوت قلم شکر نشود

15. چنین که غرقهٔ بحر خرد شدی خواجو

16. چگونه ز آب سخن دفتر تو تر نشود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رابطه با یکدگر، بسته چو شیر و شکر
* دیدۂ گریان من، پستۀ خندان او
شعر کامل
حزین لاهیجی
* خواهی حنای پا کن و خواهی نگار دست
* من مشت خون خویش نمودم حلال تو
شعر کامل
صائب تبریزی
* نار چو بیمار تؤی خود بخور
* عرضه مکن بر دگران نار خویش
شعر کامل
ناصرخسرو