خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 468

1. جادوئی چون نرگس مستت به بیماری که دید

2. هندوئی چون طرهٔ پستت بطراری که دید

3. در سواد شام تاری مشک تاتاری که یافت

4. بر بیاض صبح صادق خط زنگاری که دید

5. مردم آزاری و هر دم عزم بیزاری کنی

6. بیگناهی مردم آزاری و بیزاری که دید

7. چون ندارم زور و زر هم چارهٔ من زاریست

8. بی زر و زوری بدین مسکینی و زاری که دید

9. آنکه زو شمشاد را پای خجالت در گلست

10. راستی را زان صفت سروی بعیاری که دید

11. تا صبا شد دسته بند سنبل گلپوش او

12. کار او جز عنبر افشانی و عطاری که دید

13. گفتمش بینم ترا مست و مرا ساغر بدست

14. گفت سلطانرا حریف رند بازاری که دید

15. قصد خواجو کرد و خونش خورد و برخاکش نشاند

16. ای عزیزان هرگز از خونخواری این خواری که دید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
* این توانم که بیایم به محلت به گدایی
شعر کامل
سعدی
* تو قلب سپه را به‌آیین بدار
* من اکنون پیاده کنم کارزار
شعر کامل
فردوسی
* در گوشه سلامت مستور چون توان بود
* تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
شعر کامل
حافظ