خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 469

1. مستم ز در خانهٔ خمار برآرید

2. و آشفته و شوریده ببازار برآرید

3. چون سر انا الحق ز من سوخته شد فاش

4. زنجیر کشانم بسردار برآرید

5. یا دادم از آن چرخ سیه روی بخواهید

6. یا دودم ازین دلق سیه کار برآرید

7. چون نام من خسته باین کار برآمد

8. گو در رخ من خنجر آنکار برآرید

9. ما را که درین حلقه سر از پای ندانیم

10. پرگار صفت گرد در یار برآرید

11. گر رایت اسلام نگون می‌شود از ما

12. آوازه ما در صف کفار برآرید

13. برمستی ما دست تعنت مفشانید

14. وز هستی ما گرد بیکبار برآرید

15. امروز که از پیرمغان خرقه گرفتیم

16. ما را ز در دیر به زنار برآرید

17. خواجو چو رخ جام بخونابه فرو شست

18. نامش بقدح شوئی خمار برآرید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رنگین سخنان درسخن خویش نهادنند
* از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل
شعر کامل
صائب تبریزی
* در مشرب پیاله کشان نیست سرکشی
* بر هر طرف که می کشیش تاک می رود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ضرورتست که آحاد را سری باشد
* وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
شعر کامل
سعدی