خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 553

1. آه از آن یار که نبود خبر از یارانش

2. داد از آنکس که نباشد غم غمخوارانش

3. یاری آن نیست که آگاه نباشد از یار

4. یار باید که بود آگهی از یارانش

5. زورمندی که گرفتار نشد در همه عمر

6. چه خبر باشد از احوال گرفتارانش

7. خفته در خوابگه اطلس دیبا با دوست

8. نبود آگهی از دیدهٔ بیدارانش

9. از طبیبی نتوان جست دوای دل ریش

10. که نباشد خبر از علت بیمارانش

11. می پرستی که بود بیخبر از جام الست

12. چه تفاوت کند از طعنهٔ همیارانش

13. تیر باران بلا را من مسکین سپرم

14. وانکه شد غرقه نباشد خبر از بارانش

15. ما دگر نام خریداری یوسف نبریم

16. که عزیزان جهانند خریدارانش

17. تا شد از نرگس میگون تو خواجو سرمست

18. خوابگه نیست برون از در خمارانش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
* مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
شعر کامل
فروغی بسطامی
* یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبان
* بحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بود
شعر کامل
حافظ
* شقایق سوختی دایم سپندش
* که از چشم خسان ناید گزندش
شعر کامل
وحشی بافقی