غزل شمارهٔ 570
1. به بزمگاه صبوحی کنون بمجلس خاص
2. حیات بخش بود جام می بحکم خواص
3. ز شوق مجلس مستان نگر ببزم افق
4. که زهره نغمه سرایست و مشتری رقاص
5. بسوز مجمر عود ای مقیم خلوت انس
6. بساز بزم صبوح ای ندیم مجلس خاص
7. بگو که فاتحهٔ باب صبح خیزان را
8. سپیده دم بدمد حرزی از سر اخلاص
9. تو از جراحت دلهای خسته نندیشی
10. که در ضمیر نیاری که الجروح قصاص
11. محب روی تو رویم نمیتواند دید
12. که گفتهاند که القاص لا یحب القاص
13. نه در جمال تو مشتاق را مجال نظر
14. نه از کمند تو عشاق را امید خلاص
15. ز قید عشق تو میخواستم که بگریزم
16. گرفت پیش ره اشکم که لات حین مناص
17. غریض لجهٔ دریای عشق شد خواجو
18. ولی چو در بکف آرد چه غم خورد غواص
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده