خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 576

1. ای برده عارضت به لطافت ز مه سبق

2. دل غرق خون دیده ز مهر رخت شفق

3. خورشید بر زمین زده پیش رخت کلاه

4. ریحان درآب شسته ز شرم خطت ورق

5. دینار جسته از زر و رخسار من طلا

6. وانگاه از درست رخم کرده سکه دق

7. اشک منست یا می گلرنگ در قدح

8. یا روی تست یا گل خود روی برطبق

9. مه را بهیچ وجه نگویم که مثل تست

10. با جبههٔ پرآبله و روی پر بهق

11. دانی که چیست قطره باران نوبهار

12. ابر از حیای دیدهٔ ما می‌کند عرق

13. من بعد ازین دیار به کشتی گذر کنند

14. مارا گر آب دیده بماند برین نسق

15. پیوسته بیتو مردم بحرین چشم من

16. در باب آب دیده روان می‌کند سبق

17. خواجو خرد که واضع قانون حکمتست

18. در پیش منطق تو نیارد زدن نطق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر ز چین آشوب برخیزد عجب نبود که باز
* بر سر زلف تو افتاده‌ست چین تازه‌ای
شعر کامل
فروغی بسطامی
* کار من اینست که کاریم نیست
* عاشقم از عشق تو عاریم نیست
شعر کامل
مولوی
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی