خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 602

1. مرا که راه نماید کنون به خانهٔ دل

2. که خاک راهم اگر دل دهم به خانهٔ گل

3. من آن نیم که ز دینار باشدم شادی

4. اگر چه بنده باقبال می‌شود مقبل

5. چو سرو هر که برآورد نام آزادی

6. دلش کجا بسهی قامتان شود مائل

7. مرا قتیل نبیند کسی بضربت تیغ

8. مگر گهی که ز من منقطع شود قاتل

9. به راه بادیه مستسقی جمال حرم

10. بود لبالبش از آب دیدگان منزل

11. ز چشم ما نرود کاروان بوقت رحیل

12. به حکم آنکه ز سیلاب نگذرد محمل

13. اگر چه بر گذرت سائلان بسی هستند

14. چو آب دیدهٔ ما نیست در رهت سائل

15. بملک دانش اگر حکم و حکمتت باید

16. مقیم عالم دیوانگی شوای عاقل

17. چو وصل و هجر حجابست پیش اهل سلوک

18. ازین حجاب برون آی تا شوی واصل

19. مفارقت متصور کجا شود ما را

20. که نیست هر دو جان در میان ما حائل

21. کسی که در حرم جان وطن کند خواجو

22. بود هر آینه از ساکنان کعبهٔ دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن
* تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
* که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
شعر کامل
حافظ
* عاشقانت سوی تو تحفه اگر جان آرند
* به سر تو که همی زیره به کرمان آرند
شعر کامل
سنایی