خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 603

1. گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل

2. ور خرمن گل خواهی از خار مترس ای دل

3. چون زهد و نکونامی بر باد هوا دادی

4. از طعنهٔ بدگویان زنهار مترس ای دل

5. از رندی و بدنامی گر ننگ نمی‌داری

6. از فخر طمع برکن وز عار مترس ای دل

7. گر طالب دیداری از خلد برین بگذر

8. ور نور بدست آمد از نار مترس ای دل

9. چون نرگس بیمارش خون می‌خور اگر مستی

10. ور زانکه شود جانت بیمار مترس ای دل

11. گر همدم منصوری رو لاف انا الحق زن

12. چون دم زنی از وحدت از دار مترس ای دل

13. جان را چو فدا کردی از تن مکن اندیشه

14. چون ترک شتر گفتی از بار مترس ای دل

15. قول حکما بشنو کاندم که قدح نوشی

16. اندک خور و از مستی بسیار مترس ای دل

17. صد بار ترا گفتم کامروز که چون خواجو

18. اقرار نمی‌کردی ز انکار مترس ای دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رتبت دانش حافظ به فلک برشده بود
* کرد غمخواری شمشاد بلندت پستم
شعر کامل
حافظ
* ای کاش جان بخواهد معشوق جانی ما
* تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
شعر کامل
فروغی بسطامی
* رشک می آید مرا از جامه بر اندام تو
* با تو ای گل جای در یک پیرهن باید مرا
شعر کامل
رهی معیری