خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 677

1. مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم

2. پای بند گره طره طرار توایم

3. کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای

4. که پریشان سر زلف سیه کار توایم

5. طرب افزای مقیمان درت زاری ماست

6. زانکه ما مطرب بازاری بازار توایم

7. گر کنی قصد دل خستهٔ یاران سهلست

8. ترک یاری مکن ای یار که ما یار توایم

9. تو بغم خوردن ما شادی و از دشمن دوست

10. هیچکس را غم ما نیست که غمخوار توایم

11. آخر ای گلبن نو رسته بستان جمال

12. پرده بگشای که ما بلبل گلزار توایم

13. تا ابد دست طلب باز نداریم از تو

14. زانکه از عهد ازل باز طلبکار توایم

15. بده ای لعبت ساقی قدحی باده که ما

16. مست آن نرگس مخمور دلازار توایم

17. آب برآتش خواجو زن و ما را مگذار

18. بر سر خاک بخواری که هوا دار توایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو خواهی که پیدا کنی گفت‌وگوی
* بباید زدن سنگ را بر سبوی
شعر کامل
فردوسی
* من این تار نگه را حلقه حلقه می‌کنم اما
* شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من
شعر کامل
وحشی بافقی
* خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
* همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
شعر کامل
سعدی