خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 839

1. چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی

2. به خون ما خطی آوردی و خطا کردی

3. گرت کدورتی از دوستان مخلص بود

4. چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی

5. کنون که قامت من در پی تو شد چو کمان

6. دل مرا هدف ناوک بلا کردی

7. به خشم رفتی و اشکت ز پی دوانیدم

8. چو رفت آب رخم عزم ماجرا کردی

9. چرا چو گیسوی مشکین خویشتن در تاب

10. شدی و پیرهن صبر من قبا کردی

11. ز دیده رفتی و از دل نمی‌روی بیرون

12. در آن خرابه ندانم چگونه جا کردی

13. اگر چنانکه ز چشمم شدی حکایت کن

14. کز آب چون بگذشتی مگر شنا کردی

15. چو پیش اسب تو دیدی که می‌نهادم رخ

16. بشه رخم زدی و بردی و دغا کردی

17. کدام وقت ز احوال ما بپرسیدی

18. کدام روز نگاهی به سوی ما کردی

19. طبیب درد دل خستگان توئی لیکن

20. که دیده است که رنج کسی دوا کردی

21. چو در طریق محبت قدم زدی خواجو

22. ز دست رفتی و سر در سر وفا کردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
* تا دگر عیب نگویند من حیران را
شعر کامل
سعدی
* کمال است در نفس انسان سخن
* تو خود را به گفتار ناقص مکن
شعر کامل
سعدی
* دل را ز قید جسم رها می کنیم ما
* این دانه را ز کاه جدا می کنیم ما
شعر کامل
صائب تبریزی