خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 85

1. رنج از کسی بریم که دردش دوای ماست

2. زخم از کسی خوریم که رنجش شفای ماست

3. جائی سرای تست که جای سرای نیست

4. وانگه در سرای تو خلوتسرای ماست

5. گر ما خطا کنیم عطای تو بیحدست

6. نومیدی از عطای تو حد خطای ماست

7. روزی گدای کوی خودم خوان که بنده را

8. این سلطنت بسست که گوئی گدای ماست

9. حاجت بخونبها نبود چون تو می‌کشی

10. مقتول خنجر تو شدن خونبهای ماست

11. ما را بدست خویش بکش کان نوازشست

12. دشنام اگر ز لفظ تو باشد دعای ماست

13. گر می‌کشی رهینم وگر می‌کشی رهی

14. هر ناسزا که آن ز تو آید سزای ماست

15. زهر ار چنانکه دوست دهد نوش دارو است

16. درد ار چنانک یار فرستد دوای ماست

17. گفتم که ره برد به سرا پردهٔ تو گفت

18. خواجو که محرم حرم کبریای ماست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کاش آن به خشم رفته ما آشتی کنان
* بازآمدی که دیده مشتاق بر درست
شعر کامل
سعدی
* حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد
* بیان دوست به گفتار در نمی‌گنجد
شعر کامل
سعدی
* پبش امواج خوادث پایداری سهل نیست
* مرد باید تا نیندیشد ز طوفان مرد کو؟
شعر کامل
رهی معیری