خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 894

1. دی سیر برآمد دلم از روز جوانی

2. جانم به لب آمد ز غم و درد نهانی

3. کردم گله زین چرخ سیه روی بد اختر

4. کز بهر دو قرصم بجهان چند دوانی

5. جان من دلسوخته را هیچ مرادی

6. حاصل نشود تا تو بکامش نرسانی

7. فریاد ز دست تو که از قید حوادث

8. یک لحظه امانم ندهی خاصه امانی

9. هر که چو قلم گاه سخن در بچکاند

10. خون سیه از تیغ زبانش بچکانی

11. کی شاد شود خسروی از دور تو کز تو

12. بی دار به دارا نرسد تخت کیانی

13. سلطان فلک گرم شد و گفت که خواجو

14. بر ملک بقا زن علم از عالم فانی

15. زین پیر جهاندیدهٔ بد روز چه خواهی

16. بر وی ز چه شنعت کنی و دست فشانی

17. هر چند جهانی ز سلاطین زمانه

18. آخر نه گدای در سلطان جهانی

19. در مصر معانی ید بیضا بنمائی

20. وقتی که چو موسی نکشی سر ز شبانی

21. گر نایب خاقانی و خاقانی وقتی

22. ور ثانی سحبانی و حسان زمانی

23. چون شمع مکش سر که بیکدم بکشندت

24. با این همه گردنکشی و چرب زبانی

25. خاموش که تا در دهن خلق نیفتی

26. در ملک فصاحت چو زبان کام نرانی

27. زین طایفه شعرت بشعیری نخرد کس

28. گر آب حیاتست بپاکی و روانی

29. با این همه یک نکته بگویم ز سر مهر

30. هر چند که دانم که تو این شیوه ندانی

31. رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز

32. تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با جام و قدح عزم چمن کرد چو نرگس
* هر کس که درین روز سیم و زری داشت
شعر کامل
هلالی جغتایی
* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
* روزی تفقدی کن درویش بی‌نوا را
شعر کامل
حافظ