خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 895

1. گهم رانی و گه دشنام خوانی

2. تو دانی گر بخوانی ور برانی

3. من از عالم برون از آستانت

4. نمی‌دانم دری باقی تو دانی

5. چه باشد گر غریبی را بپرسی

6. چه خیزد گر اسیری را بخوانی

7. ز بس کز نالهٔ من در فغانست

8. کند کوه گرانم دل گرانی

9. چو من دور از تو بر آتش نشستم

10. تو می‌خواهی که بر خاکم نشانی

11. بزد راهم سماع ارغنونی

12. ببرد آبم شراب ارغوانی

13. بیا تا با جوانان باده نوشیم

14. که بر بادست دوران جوانی

15. زهی رویت گل باغ بهشتی

16. خط سبزت مثال آسمانی

17. ترا سرو روان گفتن روا نیست

18. که از سر تا قدم عین روانی

19. چو نام شکرت گفتم خرد گفت

20. ندیدم کس بدین شیرین زبانی

21. خضر گر چشمهٔ نوشت بدیدی

22. بشستی دست از آب زندگانی

23. بهر سو گو مرو چشم تو زانروی

24. که بر مردم فتد از ناتوانی

25. بیاد لعل در پاش تو خواجو

26. کند گاه سخن گوهر فشانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
* زان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* غنچه دیدم که از نسیم صبا
* همچو من دست در گریبان داشت
شعر کامل
سعدی
* مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
* که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
شعر کامل
حافظ