غزل شمارهٔ 909
1. ای صبا با بلبل خوشگوی گوی
2. مینماید لالهٔ خود روی روی
3. صبحدم در باغ اگر دستت دهد
4. خوش برآ چون سرو و طرف جوی جوی
5. هر زمان کز دوستان یاد آورم
6. خون روان گردد ز چشمم جوی جوی
7. ای تن از جان بر دل چون نال نال
8. وی دل از غم بر تن چون موی موی
9. دست آن شمشاد ساغر گیر گیر
10. سوی آن سرو صنوبر پوی پوی
11. حلقههای زلفش از گل برفکن
12. دستههای سنبل خوش بوی بوی
13. میخورد از جام لعلش باده خون
14. میبرد ز افعی زلفش موی موی
15. حال چوگان چون نمیدانی که چیست
16. ای نصیحت گو بترک گوی گوی
17. چون بوصلت نیست خواجو دسترس
18. باز کن زان دلبر بد خوی خوی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده