محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 110

1. بی‌تصرف حسن را در هیچ دل تاثیر نیست

2. بی‌وقوف کیمیاگر نفع در اکسیر نیست

3. کلک مانی سحر کرد و بر دلی ننهاد بند

4. کانچه مقصود دل است از حسن در تصویر نیست

5. دست عشقت کز تصرفهای کامل کوته است

6. هست دامن‌گیر من اما گریبان‌گیر نیست

7. شهر را کردن حصار و بر ظفر دادن قرار

8. دخل در تسخیر می‌دارد ولی تسخیر نیست

9. قلعهٔ دل سالم از کوته کمندیهای توست

10. ورنه در امداد خیل حسن را تقصیر نیست

11. شاه عشقت با همه کامل عیاریها زده

12. سکه‌ای در کشور دل کایمن از تغییر نیست

13. بند نامضبوط و صید بسته قادر بر نجات

14. صید بند ایمن که پای صید بی‌زنجیر نیست

15. عشقت از معماری دل دور دارد خویش را

16. این کهن ویرانه گویا لایق تعمیر نیست

17. از تو دارد محتشم دیگر شکایتها بلی

18. جمله را گنجایش اندر حیز تقریر نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بمردی نباید شد اندر گمان
* که بر تو درازست دست زمان
شعر کامل
فردوسی
* در مقام حرف بر لب مهر خاموشی زدن
* تیغ را زیر سپر در جنگ پنهان کردن است
شعر کامل
صائب تبریزی
* بد و نیک هر گونه باید کشید
* ز هر تلخ و شوری بباید چشید
شعر کامل
فردوسی