محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 111

1. گرچه پای بندی عشق تو بی‌زنجیر نیست

2. از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست

3. در تصرف کوش تا عشقم شود کامل عیار

4. کانچه مس را زر تواند ساخت جز اکسیر نیست

5. حسن افسون است و دل افسون‌پذیر اما اگر

6. نیست افسون دم در افسون ذره‌ای تاثیر نیست

7. صید را هرچند زور خود برون آرد ز قید

8. در طریق ضبط او صیاد بی‌تقصیر نیست

9. پر برای مرهمی خوارم مکن کاندر دلم

10. خار خاری هست اما زخم تیغ و تیر نیست

11. ز اعتماد آن که در زلفت به یک تارم اسیر

12. چندم آری در جنون این تار خود زنجیر نیست

13. سرمده خیل ستم را در دل من چون هنوز

14. یک سر این کشور تو را در قبضهٔ تسخیر نیست

15. صید را اینجا خطر دارد تو خاطر جمع‌دار

16. ای دل وحشی که این صیاد وحشی‌گیر نیست

17. در وصال اسباب جمع و محتشم محروم از او

18. وصلت معشوق و عاشق گویا تقدیر نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو ماه نو سر از پای تواضع بر نمی دارم
* اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را
شعر کامل
صائب تبریزی
* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* دانند عاقلان که مجانین عشق را
* پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
شعر کامل
سعدی