محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 127

1. بردوش آن قدر دل من بار غم گرفت

2. کاندر شباب قد من زار خم گرفت

3. بی‌طاق ابروی تو که طاق است در جهان

4. چندان گریست دیده که این طاق نم گرفت

5. تا ملک حسن بر تو گرفت ای صنم قرار

6. آفاق را تمام سپاه ستم گرفت

7. راه حریم کوی تو بر من رقیب بست

8. ناآشنا سگی ره صید حرم گرفت

9. لیلی اگرچه شور عرب شد به دلبری

10. شیرین زبان من ز عرب تا عجم گرفت

11. در ملک جان زدند منادی که الرحیل

12. سلطان حسن یار چه از خط حشم گرفت

13. می‌خواستم به دوست نویسم حدیث شوق

14. آتش ز گرمی سخنم در قلم گرفت

15. عید است و هرکه هست بتی را گرفته دست

16. امروز نیست بر من مست ای صنم گرفت

17. ملک سخن که تیز زبانان گذاشتند

18. بار دگر به تیغ زبان محتشم گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چند باشی همچو خون مرده پنهان زیر پوست؟
* همتی کن، پوست را بشکاف بر خود چون انار
شعر کامل
صائب تبریزی
* زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
* که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
شعر کامل
حافظ
* تو مرد صحبت دل نیستی، چه می دانی
* که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد
شعر کامل
صائب تبریزی