محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 142

1. دادم از دست برون دامن دلبر به عبث

2. به گمانهای غلط رفتم از آن در به عبث

3. چهرهٔ عصمت او یافت تغییر به دروغ

4. مشرب عشرت من گشت مکدر به عبث

5. تیره گشت آینهٔ پاکی آن مه به خلاف

6. شد سیه روز من سوخته اختر به عبث

7. بود در قبضهٔ تسخیر من اقلیم وصال

8. ناکهان باختم آن ملک مسخر به عبث

9. وصل هر نقد که در دامن امیدم ریخت

10. من بی صرفه تلف ساختم اکثر به عبث

11. جامهٔ هجر که بر قامت صبر است دراز

12. بر قد خویش بریدم من ابتر به عبث

13. محتشم گر نشد آشفته دماغت ز جنون

14. به چه دادی ز کف آن زلف معنبر به عبث


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روز سیه مرگ شود شمع مزارت
* هر خار که از پای فقیری بدر آری
شعر کامل
صائب تبریزی
* از گشایش نبود بهره تهی مغزان را
* پسته پوچ محال است که خندان گردد
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز افتادگی به مسند عزت رسیده است
* یوسف کند چگونه فراموش، چاه را؟
شعر کامل
صائب تبریزی