محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 169

1. تنی زلال‌وش آن سرو گل قبا دارد

2. که موج از اثر جنبش صبا دارد

3. شب آمد و سخن از کید مدعی می‌گفت

4. ازین سخن دگر آیا چه مدعا دارد

5. رقیب جان برد از هجر و بر خورد ز وصال

6. من از فراق بمیرم خدا روا دارد

7. ز حال آن بت بیگانه وش خبر پرسید

8. که باد می‌وزد و بوی آشنا دارد

9. رکاب خشم برای که کرده باز گران

10. تحملت که عنان کرشمه‌ها دارد

11. فتاده بس که حدیث من و تو در افواه

12. بهر که می‌نگرم گفتگوی ما دارد

13. به محتشم تو مزن طعنه گر ندارد هیچ

14. اگرچه هیچ ندارد نه خود تو را دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی
* هرگز حدیث زلف تو کوته نمی شود
* این گفت و گوی تا به قیامت مسلسل است
شعر کامل
جامی
* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی