محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 220

1. بلا به من که ندارم غم بقا چکند

2. کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند

3. نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را

4. من ایستاده که آن شوخ بی‌وفا چکند

5. به قتل ما شده گرم و کشیده تیغ چو آب

6. میان آتش و آبیم تا خدا چکند

7. کشی به جورم و گوئی که خونبهای تو چیست

8. شهید خنجر تو با جان مبتلا چکند

9. به دست عشق تو دادم دل و نمی‌دانم

10. که داغ هجر تو با جان مبتلا چکند

11. چو آشنای تو شد دل ز من برید آری

12. تو را کسی که به دست آورد مرا چکند

13. دوای عشق تو صبر است و محتشم را نیست

14. تو خود بگو که به این درد بی دوا چکند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟
* عمر جاویدان او یک آب خوردن بیش نیست!
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق بی جلوه معشوق میسر نشود
* عقل دین کی برد آن وصف که دلّاله کند
شعر کامل
جامی
* واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
* طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
شعر کامل
حافظ