محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 320

1. با من از ابنای عالم دلبری مانده است و بس

2. دلبری را تا که در عالم نمی‌ماند به کس

3. کار چشم نیم باز اوست در میدان ناز

4. از خدنگ نیم کس فارس فکندن از فرس

5. یار بر در کی ستادی غیر در بر کی بدی

6. آن غلط تمییز اگر بشناختی عشق از هوس

7. نیست امشب محمل لیلی روان یا کرده‌اند

8. بهر سرگردانی مجنون زبان بند جرس

9. خون دل کز سینه تال میزد از دست تو جوش

10. عاقبت راه تردد بست بر پیک نفس

11. صد جهان جان خواهم از بهر بلا گردانیت

12. چون به حشر آئی دو عالم دادخواهداز پیش و پس

13. مرغ طبعم را مکن آزار کو را داده‌اند

14. آشیان آنجا که ایمن نیست سیمرغ از مگس

15. من گل آن آتشین با غم که در پیرامنش

16. برق عالم سوز دارد صد خطر از خار و خس

17. محتشم را یک نظر باقیست در چشم و لبت

18. یک نگه دارد تمنا یک سخن دارد هوس


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
* که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی‌گیرد
شعر کامل
حافظ
* به عالم هر دلی کاو هوشمند است
* به زنجیر جنون عشق، بند است
شعر کامل
شیخ بهایی
* چو گنجی باش پنهان در خرابی
* چو نیلوفر فرو بر سر در آبی
شعر کامل
سلمان ساوجی