غزل شمارهٔ 369
1. آن پری را گوهر عصمت ز کف شد حیف حیف
2. آفتابی بود نورش برطرف شد حیف حیف
3. طرح یک رنگی فکند آن بت بهر بد گوهری
4. گوهر یک دانه هم رنگ خزف شد حیف حیف
5. آن کمان ابرو که کس انگشت بر حرفش نداشت
6. تیر طعن عیب جویان را هدف شد حیف حیف
7. آن که کام از لعل او جستن بزر ممکن نبود
8. گنج تمکینش به نادانی تلف شد حیف حیف
9. آن که خواندش مادر ایام فرزند خلف
10. عاقبت دل خوش کن صد ناخلف شد حیف حیف
11. نوگلی کز صوت بلبل پنبهاش در گوش بود
12. واله چنگ و نی و آواز دف شد حیف حیف
13. محتشم از درد گفتی آن چه در دل داشتی
14. کوش هر بیدرد این در را صدف شد حیف حیف
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده