محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 410

1. چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم

2. از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم

3. در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند

4. زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم

5. پای در ملک محبت چو نهادم اول

6. از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم

7. عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من

8. آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم

9. جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ

10. اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم

11. نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد

12. هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم

13. محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق

14. من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو و طوبی و ما و قامت یار
* فکر هر کس به قدر همت اوست
شعر کامل
حافظ
* تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
* ندانمت که در این دامگه چه افتادست
شعر کامل
حافظ