محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 506

1. چون برفروزد آینه زان آفتاب رو

2. رو سوی هر که آورد آتش زند در او

3. سیلاب تیغ بار چنان تیز رو فتاد

4. کز سرگذشت آب و مرا تر نشد گلو

5. زلف تو جادوئیست برآتش گرفته جا

6. چشم تو آهوئیست به مردم گرفته خو

7. مشرب رواج یافته چندان که محتسب

8. می می‌کشد به بزم حریفان سبو سبو

9. در دیر رکرد غسل به می آن که زا ورع

10. بر اسمان نگاه نمی‌کرد بی‌وضو

11. ای دوستان فغان که من ساده لوح را

12. کشتند بی‌گناه بتان بهانه جو

13. از دولت گدائی آن ماه محتشم

14. بهر تو آمد این لقب از آسمان فرو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیست ممکن از زبان خوش کسی نقصان کند
* چرب نرمی غوطه در شکر دهد بادام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* بد عهدی عمر بین، که گل ده روزه
* سر بر زد و غنچه گشت و بشکفت و بریخت
شعر کامل
عراقی
* آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
* همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
شعر کامل
حافظ