غزل شمارهٔ 521
1. صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
2. ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
3. ای پای تا به سر چونی قند دلپسند
4. افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو
5. دست مرا که ساختهای زیر دست غیر
6. کوتاه به ز میوهٔ نخل بلند تو
7. چند افکنی در آتش سوزان دل مرا
8. هست این سیاه روز دل من پسند تو
9. ای مادر زمانه ببین کز خلاف عهد
10. با من چه میکند خلف ارجمند تو
11. دل برگرفتی ز تو جانا اگر بدی
12. در سینهٔ من آن دل هجران پسند تو
13. تلخی مکن که خنده نگهداشتن به زور
14. میبارد از لب و دهن نوشخند تو
15. امروز کو که باز بتر بیندت به من
16. بدگوی من که دوش همی داد پند تو
17. چون محتشم بسی ز ندامت بسر زدم
18. دستی که میزدم به عنان سمند تو
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده