محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 537

1. تا دست را حنا بست دل برد ازین شکسته

2. دل بردنی به این رنگ کاریست دست بسته

3. چون دست آن گلندام صورت چگونه بندد

4. گر باغبان ببندد از گل هزار دسته

5. تا پیش هر خس آن گل افکنده پرده از رخ

6. چون غنچه در درونم خون پرده بسته

7. بنشسته با رقیبان رخ بر رخ آن شه حسن

8. ما را دگر عجایب منصوبه‌ای نشسته

9. من با حریف عشقت دیگر چگونه سازم

10. او سالم و توانا من ناتوان و خسته

11. دریای عشق خوبان بحری نکوست اما

12. کشتی ما در آن بحر بد لنگری گسسته

13. دیوان محتشم را گه گه نظاره میکن

14. شاید در او بیابی ابیات جسته جسته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
* مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی
شعر کامل
صائب تبریزی
* گه میان چشم نیلوفر زبانه بر زند
* گاه دودش گرد او چون برگ نیلوفر شود
شعر کامل
فرخی سیستانی
* یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
* جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
شعر کامل
حافظ