محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 538

1. ز چوگان بازی آمد زلف بر رخسار آشفته

2. اطاقه باد جولان خورده و دستار آشفته

3. سر زلفش که از آه هواداران کم آشفتی

4. ز آهم دوش بود آشفته وبسیار آشفته

5. دلیری با خیالش دستبازی کرده پنداری

6. که زلفش را ندیدم هرگز این مقدار آشفته

7. چنان سربسته حرفی گفته بودم در محرم کشی امشب

8. که هم یاران پریشانند و هم اغیار آشفته

9. نوید وصل میده وز پی ضبط جنون من

10. دماغم را به بوی هجر هم میدار آشفته

11. شوم تا جان فشان بر وضع بی‌قیدانه‌ات یکدم

12. میفشان گرد از مو زلف را بگذار آشفته

13. به این صورت ندیدم وضع مجلس محتشم هرگز

14. که باشد غیر در کلفت تو هم دربار آشفته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از چو من آزاده‌ای الفت بریدن سهل نیست
* می‌رود با چشم گریان سیل از ویرانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
* که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* زان طلعت شاهانه زان مشعله خانه
* هر گوشه چو میدان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی