غزل شمارهٔ 546
1. من کیستم به دوزخ هجران فتادهای
2. وز جرم عشق دل به عقوبت نهادهای
3. تشریف وصل در بر اغیار دیدهای
4. با دل قرار فرقت دل دار دادهای
5. از جوی یار بر سر آتش نشستهای
6. وز رشگ غیر بر در غیرت ستادهای
7. پا از ره سلامت دوران کشیدهای
8. بر خورد در ملامت مردم گشادهای
9. در شاه راه جور کشی پر تحملی
10. در وادی وفا طلبی کم ارادهای
11. در کامکاری از همه آفاق کمتری
12. در بردباری از همه عالم زیادهای
13. چون محتشم عنان هوس دادهای ز دست
14. وز رخش کامرانی دوران پیادهای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده