محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 550

1. بیش از دی گرم استغنا زدن گردیده‌ای

2. غالبا امروز در آیینه خود را دیده‌ای

3. کلفتی داری و پنهان داری از من گوئیا

4. این که با غیر الفتت فهمیده‌ام فهمیده‌ای

5. گشت معلومم که در گوشت چه آهنگی خوش است

6. چون شنیدم کز غرض گو حال من پرسیده‌ای

7. چون شوی با غیر بد مخصوص خود گردانیم

8. آلت اعراض غیرم خوب گردانیده‌ای

9. چون نمی‌رنجی تو از کس جز به جرم دوستی

10. حیرتی دارم که از دشمن چرا رنجیده‌ای

11. پنبه‌ای در گوش نه تا ننهی از غیرت به داغ

12. این که می‌گویند بدگویان اگر نشنیده‌ای

13. محتشم کافتاده زار از پرسش بی جای تو

14. کشته‌ای او را و پنداری که آمرزیده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی
* بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
* پیر نگردد که در بهشت برینست
شعر کامل
سعدی
* شقایق سوختی دایم سپندش
* که از چشم خسان ناید گزندش
شعر کامل
وحشی بافقی