محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 557

1. بریدی از من آن پیوند با بدخواه هم کردی

2. عفی‌الله خوب رفتی لطف فرمودی کرم کردی

3. شکستی از ستم پیمان چون من نیک‌خواهی را

4. تکلف هر طرف بر خویش بیش از من ستم کردی

5. به دست امتیاز خود چو دادی خامه دقت

6. چه بد دیدی که حرف بد به نام ما رقم کردی

7. من از مهر تو هر کس را که با خود ساختم دشمن

8. تو با او دوست گشتی هرچه طبعش خواست هم کردی

9. تفاوت ارچه شد پیدا که در خیل هواداران

10. یکی را کاستی حرمت یکی را محترم کردی

11. چرا کوه وفائی را که بد از نه سپهر افزون

12. ز هم پاشیدی و ریگ بیابان عدم کردی

13. مقام قرب خود دادی رقیب سست بیعت را

14. کرا بنگر به جای عاشق ثابت قدم کردی

15. نگون کردی لوای دوستان این خود که کرد آخر

16. که در عالم به دشمن دوستی خود را علم کردی

17. چه جای دوست کس با دشمن خود این کند هرگز

18. که بی‌موجب تو بدپیمان چنین با محتشم کردی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن سفرکرده کش از ما دل گرفت
* جان فدایش هر کجا منزل گرفت
شعر کامل
جامی
* هرکس زخوان قسمت خود رزق می خورد
* از کم بضاعتی خجل ازمیهمان مباش
شعر کامل
صائب تبریزی
* نباید روشنی بردن به شب زین پس که بی آتش
* ز لاله دشت پر شمعست و از گل باغ پر شعله
شعر کامل
فرخی سیستانی