محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 600

1. به جائی دلت گرم سوداست گوئی

2. دل بی‌سر و برگ از آنجاست گوئی

3. تو را مستی هست پنهان نه پیدا

4. ولیکن نه مستی صهباست گوئی

5. دل نیست برجا فلک بر تو دیدی

6. ز جام هوس باده پیماست گوئی

7. به من می‌کنی لطفی از حد زیاده

8. مرادت ازین لطف ایذاست گوئی

9. بهر چشم برهم زدن بهر قتلم

10. ز چشمت به ابرو صد ایماست گوئی

11. فلک بر زمین از دو چشم تر من

12. گمارنده هفت دریاست گوئی

13. متاع قرار و سکون در دل ما

14. درین عهد اکسیر و عنقاست گوئی

15. به دل هرچه دیدند بردند خوبان

16. دل عاشقان خوان یغماست گوئی

17. پراکنده عشقی که دانم به طعنش

18. لب اوست گویا دل ماست گوئی

19. ز بزم بتان محتشم خاست طوفان

20. ستیزندهٔ مست من آنجاست گوئی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستان خدا گر چه هزارند یکی اند
* مستان هوا جمله دوگانه‌ست و سه گانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
* هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
شعر کامل
سعدی
* آفتاب از بیم آن کین جرم را نسبت بدوست
* همچو کلکت زرد شد بر گنبد نیلوفری
شعر کامل
انوری