محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 68

1. با من بدی امروز زاطوار تو پیداست

2. بدگو سخنی گفته ز گفتار تو پیداست

3. همت آئینهٔ نیر دلان صورت خوبت

4. این صورت از آئینهٔ رخسار تو پیداست

5. آن نکته سربسته که مستی است بیانش

6. ز آشفتگی بستن دستار تو پیداست

7. از خون یکی کرده‌ای امروز صبوحی

8. از سرخوشی نرگس خون‌خوار تو پیداست

9. ساغر زده می‌آئی و کیفیت مستی

10. از بی سر و سامانی رفتار تو پیداست

11. داری سر آزار که تهدید نهانی

12. از جنبش لبهای شکر بار تو پیداست

13. دزدیده بهم بر زده‌ای خاطر جمعی

14. از درهمی طره طرار تو پیداست

15. در حرف زدن محتشم از حیرت آن رو

16. رفته است شعور تو ز اشعار تو پیداست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی
* تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر
* ندانمت که در این دامگه چه افتادست
شعر کامل
حافظ
* عشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماند
* داستانیست که بر هر سر بازاری هست
شعر کامل
سعدی