محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 82

1. حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است

2. که حیا این همه آتش به گلت در زده است

3. زده جام غضب آن غمزه مگر غمزده‌ای

4. طاق ابروی تو را گفته و ساغر زده است

5. شعلهٔ شمع جمالت شده برهم زده آه

6. مرغ روح که به پیرامن آن پرزده است

7. خونت از غیرت اشک که به جوش است که باز

8. گل تبخاله ز شیرین رطبت سرزده است

9. می‌گذشتی وز میغ مژه خون می‌بارید

10. که به حیران شده‌ای چشم تو خنجر زده است

11. جیب جانش ز من اندر خطر است آن که چنین

12. دامن سعی به راه طلبت بر زده است

13. حاجبت کرده کمان زه مگر از کم حذری

14. داد جرات زده‌ای قصر تو را در زده است

15. خوش حریفیست که در وادی عشقت همه جا

16. خیمه با محتشم از لاف برابر زده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عندلیبی راکه ازگل با خیال گل خوش است
* هیچ باغ دلگشایی نیست چون چاک قفس
شعر کامل
صائب تبریزی
* ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
* چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
شعر کامل
حافظ
* اول دفتر به نام ایزد دانا
* صانع پروردگار حی توانا
شعر کامل
سعدی