محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 19

1. دل می‌شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود

2. امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود

3. اشکی که می‌دارم نهان از غیرت اندر چشم‌تر

4. که برکشایم یک زمان روی زمین جیحون شود

5. گر من به گردون سر دهم دود تنور صبر را

6. از ریزش اشک ملک صد رخنه در گردون شود

7. خون در دلم رفت آنقدر از راز نازک پرده

8. کش پرده از هم می‌درد گر قطره‌ای افزون شود

9. من خود نمی‌گویم به کس رازی که دارم پاس آن

10. اما اگر گوید کسی در بزم او صد خون شود

11. خواهم نوشتن نامه‌ای اما نمی‌دانم چسان

12. خواهد درید آن گل ز هم گر واقف از مضمون شود

13. شرح جراحتهای غم هرگه نویسد محتشم

14. خون ریزد از مژگان قلم روی زمین گلگون شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند
* که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
شعر کامل
حافظ
* فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
* گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
شعر کامل
حافظ
* هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
* ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
شعر کامل
سعدی