محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 35

1. منم کز دل وداع کشور امن و امان کردم

2. ز ملک وصل اسباب اقامت را روان کردم

3. منم کانداختم در بحر هجران کشتی طاقت

4. رسیدم چون به غرقاب بلا لنگر گران کردم

5. منم کاورد کوه محنتم چون زور بر خاطر

6. تحمل را به آن طاقت شکن خاطرنشان کردم

7. منم کاویخت چون هجران کمان خویش از دعوی

8. بزور صبر جرات در شکست آن کمان کردم

9. منم کز صرصر هجران چه شد میدان غم رفته

10. ز دعوی با صبا آسودگی را همعنان کردم

11. منم کایام چون گشت از کمان کین خدنگ افکن

12. فکندم جوشن طاقت ببر خود را نشان کردم

13. منم کز سخت جانی بر دل هجران گزین خود

14. جفا را جرات افزودم بلا را کامران کردم

15. منم صبر آزمائی کز گره‌های درون چون نی

16. کمر بستم به سختی ترک آن نازک میان کردم

17. منم مرغی که چون بر آشیانم سنگ زد غیرت

18. به بال سعی پرواز از زمین تا آسمان کردم

19. منم کز گفتن نامی که میمردم برای آن

20. چو شمع از تیغ غیرت نطق را کوته‌زبان کردم

21. منم کز محتشم آئین صبر آموختم اول

22. دگر سلطان غیرت هرچه فرمود آنچنان کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
* یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است
شعر کامل
حافظ
* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی
* در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
* خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
شعر کامل
حافظ