محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 36

1. به دعوی آمده ترکی که صید خود کندم

2. دل از تو می‌کنم ای بت خدا مدد کندم

3. مرا تو کشته‌ای و بر سرم ستاده کسی

4. که یک فسون ز لبش زنده ابد کندم

5. عجب که با همه عاشق کشی حسد نبری

6. که آن مسیح نفس روح در جسد کندم

7. مرا زیاده ز حد کرده است با خود نیک

8. رسیده کار به آن هم که با تو بد کندم

9. قبول خاطر او گشته‌ام به ترک درت

10. چنان نکرده قبولم که باز رد کندم

11. فلک که سکه عشقش به نام من زده است

12. عجب که باز به عشق تو نامزد کندم

13. چو محتشم خط آزادی از تو می‌گیرم

14. که او ز خیل غلامان به این سند کندم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما ز یاران چشم یاری داشتیم
* خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم
شعر کامل
حافظ
* صاحب دلی که نرد وفا عاشقانه باخت
* نقد دو کونْ در ره یار یگانه باخت
شعر کامل
جامی
* گر به باغ از ارغوان و لاله و نسرین وگل
* حله‌های گونه‌گون بافد همی باد شمال
شعر کامل
امیر معزی