محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 4

1. عشقت زهم برآورد یاران مهربان را

2. از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را

3. تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی

4. کردند تیز برهم صد همزبان را

5. از لطف عام کردی در بزم خاص باهم

6. در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را

7. جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر

8. در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را

9. باد ستیزه برخاست وز یکدیگر جدا کرد

10. مانند دود آتش اهل دو دودمان را

11. شهری ز آشنایان پر بود ای یگانه

12. بیگانه کرد عشقت از هم یگان یگان را

13. صد دست عهد باهم دست تو از کناره

14. شمشیر بر میان زد پیوند این و آن را

15. ما با کسی که بودیم پیوسته بر در مهر

16. باب النزاع کردیم آن طرفه آستان را

17. با محتشم رفیقی طرح رقابت افکند

18. کی ره به خاطر خود می‌دادم این گمان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
* هیچ بازار چنین گرم که بازار تو نیست
شعر کامل
سعدی
* ای بی‌رخ تو چو لاله‌زارم دیده
* گرینده چو ابر نوبهارم دیده
شعر کامل
سعدی
* نامۀ سربسته آمدغنچه و مضمون او
* حسب حال بلبل و شرح دل پر خون او
شعر کامل
جامی