محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 41

1. بود دی در چمن ای قبلهٔ حاجتمندان

2. دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان

3. پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار

4. بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان

5. صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا

6. غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان

7. کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون

8. می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان

9. در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم

10. در عشرت به رخ اهل محبت بندان

11. حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد

12. که مگر حدت حداد کند با سندان

13. بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم

14. بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان

15. پس رفتم و این غزل به دستش دادم

16. و اندر ره معذرت به خاک افتادم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
* بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
شعر کامل
حافظ
* مردم کوته نظر در انتظار محشرند
* دیده روشندلان آیینه محشر بود
شعر کامل
صائب تبریزی
* نقطه هایی که درین دایره فرد آمده اند
* همه حیرت زده گردش این پرگارند
شعر کامل
صائب تبریزی