محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 42

1. بیرون شدم از بزمت ای شمع صراحی گردنان

2. هم دشمنی کردم به خود هم دوستی با دشمنان

3. دامن‌فشان رفتم برون زین انجمن وز غافلی

4. نقد وصالت ریختم در دامن تر دامنان

5. چون رفتم از مجلس برون غافل ز ارباب غرض

6. کارم به یکدم ساختند آن فتنه در بزم افکنان

7. از نیم شب برگشتنم یاران به طعن و سرزنش

8. ز انگیز آن ابرو کمان بر جان من ناوک زنان

9. من سر به جیب انفعال استاده تا بر جرم من

10. دامان عفوی پوشد آن سرخیل گل پیراهنان

11. از بهر عذر سهو خود هرچند کردم سجدها

12. چون بت نجنبانید لب آن زبده سیمین تنان

13. لازم شد اکنون محتشم کری کنون شمشیر هم

14. تا من به زنهار ایستم بر دست این در گرد نان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* لباسی دوختم بر قامت دل
* زپود محنت و تار محبت
شعر کامل
باباطاهر
* نعیم هر دو جهان پیش عاشقان بجوی
* که این متاع قلیل است و آن عطای کثیر
شعر کامل
حافظ