محتشم کاشانی_دیوانغزلیات از رسالهٔ جلالیه (فهرست)

شمارهٔ 45

1. گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من

2. وزین شهرم سیه‌رو کرده چشم روسیاه من

3. چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا

4. رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من

5. کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او

6. چرا در زیر کوه غم بود جسم چو کاه من

7. به سنگم سر مکوب ای همنشین تا آستان او

8. که از پای کسان فرسوده نبود سجده‌گاه من

9. به رخساریکه باشد هر نفس آئینهٔ صد کس

10. چه بودی گر بر او هرگز نیفتادی نگاه من

11. اگر از آتشین دلها نسوزم خرمن حسنش

12. همان در خرمن عمر من افتد برق آه من

13. مرا جلاد مرگ از در درآید محتشم یارب

14. بکویش گر ز گمراهی فتد من بعد راه من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب
* ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین
* در یکتای که و گوهر یک دانه کیست
شعر کامل
حافظ
* ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
* به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را
شعر کامل
حافظ